معنی ثنا گوی
فرهنگ عمید
مدح، ستایش،
دعا،
درود،
[قدیمی] سپاس،
* ثنا خواندن: (مصدر متعدی) [قدیمی] مدح خواندن، مدح کردن، ستایش کردن،
* ثنا کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] مدح کردن، ستایش کردن،
* ثنا گستردن: (مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز]
مدح گفتن، ستایش کردن،
مدح و ثنای کسی را در نزد دیگران گفتن،
* ثنا گفتن: (مصدر متعدی) [قدیمی] مدح گفتن، ستایش کردن،
فارسی به انگلیسی
Praise
نام های ایرانی
دخترانه، ستایش، دعا، شکر، سپاس
فرهنگ معین
آفرین، تحسین، مدح، ستایش، سپاس، شکر، دعا. [خوانش: (ثَ) [ع. ثناء] (اِ.)]
مترادف و متضاد زبان فارسی
تحسین، تمجید، حمد، سپاس، ستایش، مدح، مدیح، مدیحه، منقبت، تحیت، درود، سپاس، شکر، دعا، ذکر، ذکرجمیل، ذکرخیر،
(متضاد) قدح، هجا، هجو
فرهنگ فارسی هوشیار
مدح و ستایش
لغت نامه دهخدا
تعبیر خواب
اگر در خواب بیند با پادشاهی گوی زد، دلیل است بر دشمن ظفر یابد. اگر مرد عامی بیند گوی زد، دلیل که با کسی خصومت نماید. جابر مغربی گوید: گوی زدن درخواب، سپاهی را نیکو است و غیرسپاهی را بد بود. - محمد بن سیرین
معادل ابجد
587